تاریخچه چشم پزشکی در جهان
پیشینه پزشکی و چشم پزشکی در خاورمیانه و ایران باستان لااقل به 6000 سال قبل باز می گردد. در اوستا و سایر کتب مذهبی زرتشتیان در اهمیت پزشکی و بهداشت مطالب بسیاری بیان شده و پزشکان دو مکتب اصلی مزدیستا و اکباتان مسوولیت درمان و سلامتی مردم را به عهده داشتند.
در دوران هخامنشیان (550-330 ق. م ( تعداد زیادی از پزشکان و چشم پزشکان از مصر و یونان و هند به این سرزمین دعوت شده و در این مرز و بوم خدمت می کردند. دانشگاههای تخت جمشید، ری و همدان و… نیز در تربیت دانشمندان می کوشیدند.
در دوران سلطنت ساسانیان (641-224 م( دانشگاه نامی جندی شاپور برپا گردید و بسیاری از دانشمندان از خارج کشور به آن روی آوردند. به عنوان نمونه می توان به خاندان بختیشوع اشاره کرد که حدود 250 سال در جندی شاپور و بغداد خدمت کردند. در آن دوران بسیاری از مراکز دیگر پزشکی نیز در این سرزمین فعال بودند و دانشمندانی چون ربن طبری (192 ه ق)، رازی (313-251 ه ق)، اهوازی (384-318ه ق)، ابوعلی سینا (427-370 ه ق)، جرجانی (528-434 ه ق) و زرین دست مولف کتاب نورالعین به سال 440 ه ق به نام سلطان ملکشاه سلجوقی را به جامعه جهانی تحویل دادند که در پیشرفت پزشکی و چشم پزشکی نقش بسزایی ایفا کردند.
در پی حملات اسکندر مقدونی، اعراب و مغولها به ایران اکثر کتابخانه ها و مدارک علمی نابود گشتند و پس از آشفتگی اوضاع در این منطقه، علم به طرف اروپا روی آورد. در دوره قاجاریه، امیرکبیر دانشگاه دارالفنون را تاسیس نمود (1268 ه ق) و بسیاری از اساتید اروپایی به ایران دعوت شدند و ایرانیان نیز برای تحصیل و آموختن علم نوین به خارج رفتند. با تاسیس دانشگاه تهران (1313 ه ش) و سپس دانشگاههای متعدد دیگر، پزشکی و چشم پزشکی ایران مجددا شکوفا گردید.
از میان رشته های مختلف طب عرب که بیش از دیگر رشته ها مورد توجه قرار گرفته چشم پزشکی بوده است. دانش چشم پزشکی در میان رومیان و یونانیان چندان پیشرفته نبود، اعراب تجربه های این دو ملت را-که خالی از اشتباه هم نبود-گرفتند و آن را تکمیل و تصحیح نمودند.
از لحاظ منزلت، چشم پزشکی در زمان جالینوس حرفه پیش پا افتاده و کم ارزشی بود در حالی که در تمدن اسلامی چشم پزشکی منزلت خاصی یافت تا جایی که در دربار حکومتی خلفای اسلامی مقامی خاص را به خود اختصاص داد. از این رو پس از این زمان شاهد موفقیتهای مختلف در زمینه دانش چشم پزشکی هستیم. این پیشرفت ها به ویژه در شناخت و وصف برخی از نارسائیهای چشم و عمل جراحی آن مشهود است. در ضمن شناختی که در علم نور از چگونگی بینایی به دست آمد در دانش چشم پزشکی تاثیر به سزایی به جا نهاد.
مسلمانان نظریه بینایی مورد پذیرش یونانیان را دگرگون کردند؛ زیرا فیلسوفان طبیعی یونان در زمان بقراط و پیش از وی، بینایی را در نتیجه ی انتشار اشعه نوری که از چشم ساطع می شد می دانستند و معتقد بودند که این اشعه پس از برخورد به اشیاء دوباره به چشم بیننده باز می گردد و تصویر آن شیء را برای شخص مجسم مینماید. اما ابن هیثم و محمد زکریای رازی این نظریه را نادرست دانستند. و ثابت نمودند که از اجسام اشعه نوری به چشم می رسد و از چشم اشعه ای صادر نمی شود.
کمال الدین فارسی بعد ها در این زمینه پژوهش های ارزشمندی انجام داد. برخی دیگر از پدیده ها و بیماریهای مربوط به چشم نیز نخستین بار در شرق سرزمین های اسلامی شناخته یا توصیف گردیده است؛ مانند: پانوس و گلوگوم که توسط یک پزشک مسلمان توصیف و تشریح شدند. قرنیه را هم پزشکان اسلامی بهتر و کاملتر از پیشینیان یونانی خویش وصف کردند.
به هر حال شیوع انواع بیماری ها چشم در قلمرو اسلام سبب عمده جلب توجه پزشکان اسلام به چشم پزشکی و علوم وابسته به آن بوده است. درباره تاریخ چشم پزشکی مسلمانان هیرشبرگ آلمانی رساله ی جامعی دارد که نشان از اهمیت کارهای مسلمانان در این رشته است. چشم پزشکان در دوران اسلامی به درجه ای از پیشرفت رسیدند که آب آوردگی چشم مردی را هم که یک چشم بیشتر نداشت، با اطمینان تمام عمل می کردند. بسیاری از واژه های کاربردی در چشم پزشکی، نخستین بار در دامان فرهنگ پزشکی مسلمانان تدوین یافت و با ورود این رشته به اروپا، این واژگان نیز در فرهنگ پزشکی اروپا ریشه دواند. واژه های آناتومیک و پاتولوژیک مانند رتینا به معنای شبکیه و کاتاراکت به معنای آب مروارید در فرهنگ پزشکی مسلمانان رشد یافتند.
محمد قاضی در کتاب خود با عنوان ((المساهمه الاسلامیه فی الطب)) که در مجله الضیاء منتشر شده است، می گوید: چشم پزشکی از ابتکارات اعراب بود. این علم با کوشش آن ها به اوج خود رسید. تلاش های آنان در این علم در طول روزگاران زیادی در جایگاه اول قرار داشت.
یونانیان پیش از آنها و ایتالیایی ها معاصر آنان و کسانی که بعد از آنان آمدند، در این زمینه به پای آن ها نرسیدند. تالیفات این دانشمندان تا آغاز قرن هیجدهم میلادی در دانشگاه های اروپا به عنوان نظر نهایی در چشم پزشکی تدریس می شد. آنان در این زمینه، کشفیات گرانبهایی داشتند.
اطلاعات گسترده ی دانشمندان علوم طبیعی در قوانین نور و دید، تا حد زیادی به چشم پزشکان عرب کمک کرد. این چشم پزشکان، چشم حیوانات را بر پایه علوم فیزیولوژی تشریح کردند. آنان علت تنگ و گشاد شدن چشم را شناختند و گفتند: تنگ و گشاد شدن مردمک، بر اثر انقباض و انبساط ((عنبیه)) است. ابن سینا در کتاب قانون به کالبد شکافی چشم همت گمارده و عضلات چشم و وظلیف آن را بیان کرده است.